سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : دوشنبه 91/3/15 | 9:2 عصر | به قلمِ : علیرضا عباسی

کاش جای دستانـ ـ ـ پینه بسته ات بودم

که با هر گرفتن بیل ترا می خواندم...

و متورم می شدم!!!

کاش ثانیه ای التهاب های پدرانه ات را درک میکردم!

وترا خطاب نمیکردم سنتی...

دیدم آن روز که در مزرعه پای نهادی جوانه ها قیام کردند

سلامی از روی احساس سبزشان دادند..

و من بیشتر مبهوت خلقتت شدم...

هر روز بزرگ می شوم و نیازم ز تو بیشتر

کاش باز بابا هایم از روی بچگی بود:((

کاش زمین خوردن هایم دست گیری های تو بود...

پدر نمیدانم میبینی که طفلت با همه ریش زمین می خورد...

پدر می دانم شاید غرورم را بیشتر می فهمی

تا من نفهم از کرده هایم

پدر///هیچی! فقط احساسم این بود باید می خواندمت

نام زیبایی است پدر خلاصه می شود در تمام تار های سفیدش

خلاصه می شود در تمام خیالهایی که شبها خواب از چشمش به یغما می برد

و رخ می بندد بر جبینی که سالهاست با تربت خدا پیمان بسته

پدرم ناچیز است حرف های لنگه کفش......


پذیرا باش تبریکم:((

روزت مبارک پدر

 

* روزت مبارک پدرم................................................................................................علیرضا




  • بک لینک
  • گیره
  • ضایعات