کارون آرام !
می نواخت صدای امواج را درخود
رخسار مهتاب
با فوت های باد
می خندید در رقص ناشیانهء آب !
زوزه های وحشی گرگها
آواز مهیب جغد ها
ناله ء پر درد غوک ها
پارس بی وقت توله ها
افزود در سراسر شمریه
التهاب را !
................
من سراسر آبی
زیر چادر سیاه آسمان
من دلخوشی داشتم به وسع حیاط خالق
من سراسر سبز
و نفس هایی که حکایت از سبزه های دور تا دور کارون داشتند
من سراسر سرخ
ضربان خیالم رو به فرداها
رو به روشنی ها ...
دیگر آن " سمفونی سپیده دم " گنجشک ها
با یک نُت تاریک
بایک ساز تار!!!
رنگ سردی را به فضای درختان نمی پاشاند
...............................................................
و هوا ها پر از خوب شده بود
جادهء شرجی ِ حمید
نیشخند معنی داری
به پرچین های باغ های مقابل می زد
پ ن : میدونم فهمت بیجک نگرفت پس بخون : *شمریه * روستایی در 4 کیلومتری پادگان حمید * سمفونی سیپیده دم * اثری از سید علی صالحی *حمید * پادگان حمید
پ ن 2 : خیلی تشکر می کنم از دوستانی که به پیامک های پیامرسانم نظرات اعتباری می گذارند ... و واقعا شرمنده محبت آنان می شوم
درباره من
همسایه هام
برچسبها وب
من در حرف تو (11)
داستان کوتاه (7)
برای زهرایی ها (5)
عکاسی ها (3)
برف طارم (1)
ذاستان کوتاه (1)
شاید سیاسی (1)
شهردار (1)
مهدی عباسی (1)
بهترین پست های من
تاریخ : یکشنبه 92/2/22 | 11:41 صبح | به قلمِ : علیرضا عباسی