تاریخ : چهارشنبه 92/1/28 | 1:45 صبح | به قلمِ : علیرضا عباسی
قنوت چشمانت !
آری همین قنوت
پیشاهنگی ست میان دل مهربانت با خدا
همان آغازین تعلیم بود مرا
سر به سجده که می گزاری می دانم تمامی دردهایم خوب می شود
هنوز هم جواب التماس هایم را حاجت روایی می دهی ؟
آنروز یادت است ؟
آنروز که بوی مادر میدادی
آنروز عِطر یاس از سرو رویت جای باران تراوش تب داری می راند؟!!!
و من مست ...
یادت نیست؟
و من همچنان غمناکم !!!
این که یادت نرفت؟
راستی عهدمان یادت نرود
عهد شکستنی نیست یادت باشد ...
پ ن : مال قدیما بود دیگه لوث شده !!!