یک دنیا حرف دارم ...
نهـ نمی گویم
نهـ اینکه حرفهایم را در پستوی جان بیاسایم نهـ
تاب نمی دهد یک دم نشیمن تو با مـ ـ ـن
درد مرا به یوغ می کشاند
مرا اسیر هواهای خود می کند
مـ ـ ـن زاده این درد ازلی ام
مـ ـ ـن گناهم این بود بی وقفه دل را که نهـ
تن و جان را هم باختم
مـ ـ ـن گناهم کمی عاشق شدن بود
یک دنیا درد دارم
یک دنیا دلم باران می خواهد
و اوست که شعله های عشقم را مستور می کند
جراحت خورده ام و طبیب عمریست تمسخر گری می کند
نهـ دست نمی کشم از این همه عمر
مـ ـ ـن رضایم به این همه درد و فراق
مـ ـ ـن رضایم به شکستنهایم و بغض های نَشُسته ام
مـ ـ ـن با همین فراق تو هم زندگانی ام خوش است !
فقط باشی تا انتظار بکشم ... نه اینکه دست دیگری ...
فقط باشی و مـ ـ ـن به شب گریه های خودم بخندم
فقط باشی و هر روز در خیالهایم گم شوم
و زنده به آن که روزی مرا می یابی
تو فقط خوب بمان
تو فقط نفسی دم و بازدم کن
مـ ـ ـن تمام درد هایت را به گردن می گیرم
تو فقط خوب بمان
.
.
.
.پی نوشت من: یه متنهـ همین دنبال مخاطب نگرد
پی نوشت نویسنده: جون مادرت منو دعوت به وبلاگت نکن این متن مفدسهـ
پند وبلاگ: اول فکر کن بعد عاشق شو .. آره با توام