زمان دورتر لوتی و لوتی گری رسم بود واقعا لوتی معنیه خاصی داشت .
با معرفت.با صفا.ته غیرت.تعصبی رو ناموس.مذهب و...
دیدی یه سری پخه مخه ادای لوتیارو در میارن
لهجه می یان 1000 تا
دهن کج می کنن
حالا..
این خاطره به نقل از دایی مه اسمشو نمی گم چون می شناسینش بعد ریا می شه
میگفت تو تیپ یه بسیجی داشتیم که اسمش یدالله بود
که لقبش یدی ورم اولدورم بود(به زبان پارسی یعنی می زنم می کشم) یه چاقو کش حرفه ای
اما با مرام ضعیف کشی تو مرامش نبود
می گغت خلاصه عملیات خیبر تموم شد و منو شهید زین الدین(مهدی) تو جزایر مجنون
داشتیم واسه عملیات بعدی نقشه می کشیدیم.و کل نیروها برگشته بودن عقب که یهو
دیدیم یکی گفت حاج آقا چایی
راستیتش اول هردو جا خوردیم برگشتیم دیدیم یدی
سریع بهش گفتم تو اینجا چکار می کنی چرا برنگشتی عقب؟؟؟
چایی رو که تو ظرف قوطی کنسرو ماهی ریخته بود به من داد وگفت: حاجی فرمانده های من
اینجا تو جزیره تک و تنها هستند و شما می گی من بر گردم تا شما نیاید منم اینجا می مونم
خلاصه گذشت تو عملیات بعدی بعد از اینکه عملیات تموم شد از بچه ها یدی رو پرسیدم که کجاست
گفتم کجا؟
که یکی که کمی از ما دورتر بود با صدای گرفته گفت:همون جایی که باید می رفت.
با صدای بلند گفتم شهزستان؟
گفتند حاجی رفت پیش خدا...
خوشا به سعادتش