هوالمحبوب
.
داشتم دنبال ساعت و عقربه هایش می گشتم که بایستند روی انتظار رنجور ما
و تمام اوقات را پر از قندی کنند که می گفت آنم آرزوست !
.
داشت می آمد سالروز تولد معشوقی که خال هاشمی اش ندیده دیوانه کرده عالم و آدم را
چقدر این ساعت ها تاب و توان ماندن ندارند ... می شد از شب و روزش عجولی را از آن گرفت
اصلا می دانی نه اینکه ثانیه و دقایق تاب ندارد ... این ضربان قلوبی است که حب پسر نبی در دلشان آشوب کرده است
.
نمی دانم می فهمی حلاوت شیرینی شربتی که نوجوانی برایت می ریزد و تو به یاد ارباب سر می کشی
و سربند یا مهدی دخترکی که چادر ِ تمامش عطری را به فضای شهر پاشانیده است با تو چه می کند
با تو
با دلت
با حالت
با از همه مهمترش ... چشمهایت
و دعا می کنی آقای خوبی های ما بیاید و ما را برهاند از این همه درد و رنج و کین
.
چه خوش حالی بزرگی است وقتی با قلم سبزش کنار نامت علامتی زند و تو مهدی یار شوی
.
دوست داری از یاران امام مهدی باشی ؟؟
دوست داری در جوارش نوکری کنی ؟؟
دلت را جارو کن بیا
منم می آییم این روزها دلها را باید آب و جارو کنیم
و با دستی آکنده از مهر غبار از رویش برداریم
و با زمزمهء دعای فرج ش لبهایمان را مملو از عشق کنیم
پ ن : خدایا مهدی فاطمه را برسان