سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 92/11/23 | 2:22 صبح | به قلمِ : علیرضا عباسی

هوالمحبوب
.
تصمیم گرفتم برای ارشد بخونم .. چون امشب یه جایی دعوت بودیم که نهایت حرفها به این ختم شد که خان یه آدم بی عرضه هست ... چون حرف فامیلاش رو گوش نداده و رفته یه جای دور سربازی کرده چون یه قبضه ریش میذاره ولی هر جا میشینه از افراط گری بد میگه و طرفدارهاش رو می کوبه چون زیاد تو اینترنته و چون های دیگه ... من خیلی خیلی آدم مغروری هستم اصلا نمی تونم این حرفها رو تحمل کنم می مونه یه راه .. قبولی در یه دانشگاه معتبر در سطح ارشد ... خودم خیلی مخالف بودم یکی ترک وب بزنه اصلا دیگه نیاد ..ولی من نمی تونم اصلا  فقط 5 دقیقه بیام ... تقریبا 100 نفری انواع اقسام رفیق شماره مو دارند و این برای من باعث افتخاره که از همه نوع سلایق رفیق دارم ولی سمت موبایلم هم نرید چون خاموشه ... فک کن کل کله من تو زندگیم به همه چی رسیدم به این هم باید برسم ... و راستی فک نکنید با کسی حرف م شد دارم میرم نه عمو جون خیلی کم سوادتری و من جنبه م فول که خازنات میسوزه در برابرم حالا هی بیا الکی لباس دین بپوش ! ولی همه می شناسنت .. یه نگاه به تاریخ تاسیس وب بنداز دوزاریت می افته ...
یه نصیحت هم این که هر کی گم نام فعالیت می کنی یه خاری تو کفشش هست هر کی باشه .. مطمئنن بیرون و اینجاش یکی نیست ... سعی کنید از این آدمها دوری کنید ... اینا یکی دو روز مهمون اینجا هستند میان فحش هاشونو می دن میرن
در پایان معذرت خواهی
هم نمی کنم که دارم می رم چون به نفع خودمه این رفتن ...
یا زهرا مددی



پ ن : انشاءالله امسال هم مثه سال قبل پادگان حمید ... روزی از بهتر عمو جون ؟




  • بک لینک
  • گیره
  • ضایعات