تاریخ : جمعه 92/10/20 | 5:25 عصر | به قلمِ : علیرضا عباسی
هوالمحبوب
.
دارد دانه دانه بغض دوری می کارد بر سینه مان
جدایی تو
جدایی تو از من ی که دارم هر روز به خطا سیر می کنم
نمی آید آن جمعه دوست داشتنی من
کاش خدای من رحمی کند
و باز هم مثل هزاران مرتبه دیگر ببخشد گناه هایم را
و کاش این بار با این بخشش سمت تو گام بردارم
و کاش های دیگر
و من خسته شدم از اینهمه کاش ها :(
من خسته شدم از فریاد های درونم که الغوث الغوث می کنند
و من خسته شدم از گناه هایی که بین من و تو جدایی آورده اند
.
بو جمعه دا گلدی
بو جمعدا گشتی
و سن هارداسان
و گلمدین فاطمنین بالاسی :(