پيام
+
ابر
با همه سرمايش
يک خيال داغ باراني
در سر داشت
.
.
*عليرضا خان*

||عليرضا خان||
93/12/2
*ري را
فونت نوشته ..
||عليرضا خان||
فونت نوشته چي ؟
*ري را
از اين بهتر هم ميتونيد انتخاب کنيد
||عليرضا خان||
ديگه از اين بيشتر هنرشو ندارم
آواي روستا
ندارند ابرها افسوس، خيال داغ باراني
ميراب عطش
سلام عامو .. خوبي خشي؟ خبر مبر؟ نا والا کاکو .. سرد بيد
||عليرضا خان||
مچکرم جناب آواي روستا // سلام علي جان قربان تو ...
آواي من
چه تعبير قشنگي:)
||عليرضا خان||
مچکرم از شما
زينب سادات ^_^
خان نوشته هاتون رو با اين فونت ها و عکسا خراب نکنيد ديگه x-( :(
||عليرضا خان||
شما که بلديد بذاريد خب
زينب سادات ^_^
عکسو بدون نوشته داري؟؟
||عليرضا خان||
براي نوشته هاي خودتون ميگم درست کنيد ... اتفاقا من اين فونت و نوشته رو خيلي خوشم اومد
زينب سادات ^_^
خيلي زشته ولي :|
||عليرضا خان||
اصنم
ميراب عطش
جيگر کم پيدايي!؟ سربازيت به کجا رسيد؟
||عليرضا خان||
يا حضزت لوط :| علي جان حالت خوشه ؟؟
ميراب عطش
اتفاقي افتاده؟ نکنه سرباز فراري شدي؟ شايدم رفتي خارج؟ کلا من کيم؟ نکنه اشتباه گرفتم؟ شايدم مال پيري هستو حواص پرتيه؟ نميدونم والا .. چي بگم ..
||عليرضا خان||
براي همون پيريه خخخ
||عليرضا خان||
.