پيام

||عليرضا خان||
92/8/20

+ بنظرم موفق ترين پسر تو اين دوره زمونه . . . کسي هست که صبح زود بلند بشه بره نون بخري B-) . از نوع *بربري*

sarbazkocholo.blogfa.com ........... عکس

:| خانمها هم که فخط به حواشي توجه دارن !

باريکلا پسر خوب

يکم بيشتر از نون ميخوردين ميزاشتين تودستش:D

ناز کوجا بود گردن ش مثه غازه ... ها والا اخوي کنجدي هاش مخصوصنا ... ممنون دختر خوب تر : ) ... خانم ريحانه چند واحد نورالزهرا پاس کرديد دي: ... خوبه آردس عکس رو تو نظر اول گذاشتم وگرنه قتلي چيزي تو پيامرسان اتفاق مي افتاد : )

هههههههههههههههههههههههههههههه

واح

والاح

شاپرک بربري خيلي دوست مي داره : (

کجاس پس :/

هعيييي رفيق کجايي...

بربري بربري.. تو بهتر از بسکويت مادري: دي

اين پسر اسمش تو تاريخ ثبت ميشه آخه پسراي امروزي خيلي تنبل تر از اين حرفان :-o

توروخدا.به تيکه هاي کنده شده از نون دقت کنين. جاي دندوناش روي نون مونده. بنده خدا ديده خبري از صبحونه نيست خودش دست بکار شده. ....

ممنون همبلاگي هاي خوب من ... هيچي خانم ريحانه

وووويي

بچه ؟!!

بله

خانم ريحانه چند واحد نورالزهرا پاس کرديد دي: ... // يني چي؟ - reihane?

: ) صاحابش اومد ...

عزيزم..چه خوشمزه اس

نون ديگه

نه ني ني :)

خدا نصيبتون بکنه انشاءالله

ممنون

خواهش مي کنم .. @};-

:) تشکر

ممنون:D

دوپينگيه

اي ول تعبير جالبي بود : )

نون آور خانه يعني اين:)

متاسفانه اصلا اهل نون خريدن نيستم :(

ولي غيرتم قبول نميکنه زن بره نون بخره هاااااااااا

واي سرخ شدم :( نون خونه ما رو اکثرا پدر ميگيرن :(

آخي..دستاي کوچولوش ميسوزن..چجوري نون رو تا خونه اورد؟

افرين پارسا ........... نون سرد دادن دستش

عزيزمممم.چقدرخواستنيه واقعا:)

ايشالا قسمتتون :D

به کي بره اين شکلي شه قسمتمون:-)

خخخخ چقدم ناخونک زده بهش

بله ديگه!:دي

توکل کنيد ميشه اين شکلي دي:

پيش خدا هيچي کار نداره

يا خدا

پريروز يک پسري از ايشون قدري بزرگتر اومده بود سنگک بگيره خيلي بامزه بود کم کم رفت جلوي صف وقتي همه اعتراض کردند گفتم منم بايد برم جلوتر چون پشت اون آقا پسر هستم اونم با شنيدن اين حرف اومد سر جاش بعد هم بمن دستور ميداد سفرشو پهن کنم خلاصه خيلي خوش گذشت

واسه ما بايدکي نون بگيره اي خدا...

خوش به حالتون استاد

مهدي ميگيره جودي نگران نباش ...

شاگردي ميکنيم .. ببخشيد دسم خورد اون کامنت پاک شد

من پيرمردي را ديدم در يک دست سه پرس غذا و در دست ديگر کيسه نوشابه و عصايي را که با آن بالا آورده بود بطرف خانه حمل ميکرد تا با همسر و پسر بي غيرتش نوش جان کند :(