پيام
||عليرضا خان||
92/7/13
||عليرضا خان||
کاش همهء دردها فقط درد داشت ... کاش زخم ها همسايه ديوار به ديوارش نمي شد ... کاش سر باز نمي کرد وهر روز ملتهب ترش نمي ساخت ... درد که نيست پايان دنيا است ! پندار کودکي هايم از درد فقط خوردن بر زمين و فرو رفتن دو سه ريزه سنگ در کف دستاني بود که مخمل تَن بود ... حالا بزرگ شدم! مرد شدم! باز قصه دارد زمين خوردنم ... يا سر زمين مي خورم طوري که با شکافتن فرق، دلِ نارفيقان هم به رحم مي آيد !!!
*قاصدک و شاپرک*
درد را از هر طرف بخواني *درد* است
||عليرضا خان||
ممنونم شارلوت بانو دي:
*قاصدک و شاپرک*
شماکه به هردومون ميگيد شارلوت!!!: )
||عليرضا خان||
آخ حواسم نبود : ) قاصدک بانو = اميلي : ) )
*قاصدک و شاپرک*
: )
||عليرضا خان||
انشاءالله بانو افروز