شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ حرفهاي تنهايي . *ساعت يک و نيم آنروز*بود مانند *تشنه*اي که تازه به آب رسد مشغول خوندن *کميل* بودم *ثانيه ها*ي با *خدايي* بود.*سهيل* "پيامک" داد ومن شروع کردم به خواندن: *ستارهءخاموش*ي که در*آسمان*،*نگهبان* ِ*روياي شبانه *ام بود *سکوت خيس* اش را با *هاله* اي بر روي *جاده*ء *حنا*يي رنگ گسترانيد تا لقب *مشهدي مهاجر* را بگيرد.چشمانم *ذره بين زنده*اي شده بودندکه *نياز*به *کيمياي ناب*ي داشتند
تا *ستارگان دوکوهه* را نمي ديدند ،رويت کنند.در*سرزمين عشق* *مهسا* مدعي *همسايه خورشيد* بود وشعله هاي شب *افروز*ش را با *ناز* "پيامرسان"ي ميکرد. *تمام من* سرشاراز*پروانگي* بود،دوست داشتم به *رهگذرها دل ببندم* ولي ارتفاع *بالايي* داشتند..فاصله اي از*عرش تا فرش* کارِ *ميثم* بود تا *در مسير سرباز*ي کند.*سه ثانيه سکوت* ،*تمام هستي من *رافراگرفت
خواستم از *کلبه تهنايي* ام بيرون رومکه *نسيم*ي*حامل نور*،راهم را"مسدود"کرد..*پايي توکفش*،*خيال من*رابه باد تمسخر گرفت شبيه *بچه مرشد*شده بودم دلم ميخواست*مرامنامهء عشاق*راازروي ناتواني ام *سپيدوسياه*کنم..بوي *عطرياس*از*شهريار،که ازکوچه* رد ميشد*عاطفه*ام رابرانگيخت ومرا دوباره به فکر *راه کمال*برد
برديک *نگاه جديد*مانند*تندر*ي *آذرخش * زد و*شميم* ِ*باران* همچو *قنوت جويبار* جاري شد و با اين *حماسهء مجنون* کننده *کوير* ِ دلِ *عاشق تنها*يم،*کشتي نجات* کم داشت تا *نوبهار* ِ*اميد*م به *عرشياي مشرقي*،*ايمان*آورد.افکارم *قاطي پاتي* شداز*بلاي آسموني*ميترسيدم *سايه*ام تا*کمال ثريا* رفت.*صبا*،*بيدمجنون* حياط *حاج آقا* دايي *زهرابانو* را لرزاند،*مجنوني ديوانه* شده بودم
ماه همانند *الهه سکوت*،*درانتظارآفتاب* بودتا*طلوع*کند،خواستم بروم *وضويي بامي* بگيرم ناگهان *جيغ بنفش*ي*بي سروسامان*م کردحس کردم بايد *دروقت اضافه رستگار*شوم وآنوقت *ترانه هاي جاويدان*را همچو *عربده هاي يک مست* فرياد کشم شايد *يه منتظر* با *کمي درنگ بايد*،*غزل صداقت* رامي خواندتا *سيب خيال* در *فکرهاي من*،*طرح واژه* ي *آسمان آبي *رادر *اتاق نقاشي* ميکرد
خورشيد *روشنتر از خاموشي* مانند *لعل*،*آتيه ساز*،*توهمات يه ديوونه*شد..انگار*آن سالهاي دوست داشتني* از *من و گذشته من* ميگذشت.*بهترين*،*نگينِ* انگشتر*هما*زن*عمويي*م روي *رواق مقرنس*با*لبخندي خاک* ي وبه رنگ *شقايق* هاي *صحرا* ، *سبکسري هاي قلم* را با *مهربان* ي* تصديق* ميکرد.
.*حوالي نور* بود که *سامع سوم*،*تسبيح واژه ها* را با *قافيه اي باران* ي براي *ابرار*دست *قاصدک* و*شاپرک*داد تا به *خادمه* اي که در*شهرخانه هاي سفيد* اقامت داشت به طور "خصوصي" رساند.*دختر آفتاب*با لباسهايي *دهاتي* و دوشاخه *نيلوفر* و*مريم*،*همراه آخر* ِ*شاعرپروانه ها* بود که با *آتش دل* در*خورجين عشق* شعر *لاله* ها را با *قلمدون* ِ*ياس* ي اش مي نوشت....."ارسال به همه دوستان"
اين پيام رسما کانديداتوري *عليرضا خان * رو اعلام ميدارد ....parsiblog.com دي:
اونهايي که از قلم افتادن يا سهوا بوده و عمدي بخاطر سازگار نبودن اسمشون با متن بوده ... حتما در فيدهاي با موضوعات ديگر از اسمشون استفاده مي کنم
عالي بود:) ممنون:)
آيا خورشيد روشنتر از... منم؟:-o
:)جالب بود
بسي زيبا بود جناب عليرضاي گرامي
زيبا بود بزرگوار...
هيي دنبال اسمم گشتم ديدم نيس:) بعد ديدم اسم وبلاگيم رو زديد..:) رهگذرهااااااا:)
منم ک نيسدم
*زهرا.م
بهتون راي داده نميشه چون اسم من نبود :دي :)
وستا
مغسي عليرضا ..
جالب بود
قشنگه :)
قشنگ بود...
ممنون که تاييد مي کنيد .... خانم اظهر بله منظورم شما بوديد ....خانم ساقي من جدا شما رو يادم رفته بود عذر مي خوام ايشالا در کارهاي بعدي حتما ......خانم زهرا باور کنيد شما در فکرم بوديد ولي اسم وبتون اصلا يادم نيومد ....شرمنده.....باز هم از همگي ممنون که لطف کرديد نظر داديد ......
بو سوزلر نمه دي
قربان سيزه ساقي باجي ...تقصير از خودتونه خيلي کم ميايد ...
خواهش مي کنم ...داريم درس پس ميديم استاد
آرعععع..................پولداري ديگه داداش جون
مممممممممممم......من نيستم چرا؟؟؟؟
شما تو فکرم بوديد دوست من .... ولي بيشتر نام کاربريتون علمي بود : )
اقا سهيل؟!؟!؟ هوم؟!؟!
خوب از اسمم استفاده ميکردين.............رايحه ي تابستان
اهان نديده بودم.
ايشالا در کارهاي بعدي ... خودتون براي متن فکر کنيد ... ببينيد هر کجا ميخوره من اضافه کنم ..................سهيل جان خانوما فقط الکي لايک ميزنن ...اصلا نمي خونن دي:
فقط قسمت خودمو خوندم!!!!
چرا بقيه رو نخوندين x-(
کاري نکنين لايکمو بردارما!!!!!!! / اونايي که اشنا بودو خوندم اما فقط يه نگاه کردم
خونده بودم از نظرات نفهميدم يعني چي و چي ميگين بعدشم از کجا بايد بدونم مال کي چي بوده؟! مال خودمم حفظ نيستم!!! :|
برداريد لايکوووو زود (آيکن عصبانيت )
برميدارم لايکمو اصلاااااااااااا
سهيل نظرت چيه بعضي ها رو مسدود کنيم ؟؟ يا از اتاق بچه هاي وستا بيرون کنيم : ) ) ) يا هک کنيمش ؟؟؟؟؟
:| :|
صداي گريه ايشون داره مياد .... متنبه شدند بسي : )
اين:( گريس!!!!! نه اين :| !!!! جناب خان!
راس ميگه سهيل ... بغض کردين ... آخي ...
توهم چه خبر!؟ تازه مخالفتم ميزنم اصلا
سهيل ايشون شوخي هاي ما رو جدي گرفتن .... ايول داداش خيلي خوب اومدي : ) .................... ميگم زهرابانو پنهان کردن بزنيد تا راحت بشيد ....
چرا توي اين متن اصلا من ترسو جلوه داده شدم؟!؟! لرزاند يعني چي؟!؟! دهههههع
پنهان کردن کمه بايد مسدودتون کنم:D
هههههههههههههههههههههههههههه حضرت عِليه *بيد مجنون* رو لرزوند نه زهــــــرا بانو : ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) ) )
نه دوست ندارم اينو : ) بيايد دوست بشيم : ) آيکون آتش بس
نوشتيد زهرابانو را ترساند. چه کسي را ترساند؟ زهرابانو را (ايکون کلاس ادبيات کنکور براي بعضياااااااااااا)
اهان الان فهميدم:D اما دايي منکه حاج اقا نيست!!!!!:D مسيولين رسيدگي کنن:D
خانم دکتر اين يه داستانه ... اصلا ميخوايد بانو رو بحذفيم تا خانم زهرا.م هم از ما راضي باشند : )
اين آيکن منو ياد غزل صداقت ميندازه !
از همين تيريبون از كانديداي خوش ذوق ِ نسل جوان ِ مجله ي پارسي نامه حمايت ميكنيم (شوراي دور چهارم و بروبچ) :دي
ممنونيم (ممد تقي و برو بچ ) : ) ) )
*از همين تيريبون از كانديداي خوش ذوق ِ نسل جوان ِ مجله ي پارسي نامه حمايت ميكنيم ( ) - مهسا خانوم*
ممنونم (آيکن دست دادن با اعضاي ستاد ... سهيل و پوريا ) : )
پس من چي؟
*پاتوق فرزانگان ... باور کنيد به فکرتون بودم ولي اسمتون هر کاري کردم به متن نخورد ...ايشالا تو کارهاي آتي : ) @};-
خيلي جالب بود
ممنون خانم حيدري ... خوشحالم که کامل خونديد ...
زن *عمويي *م روي ديدمش سپاس به ياد من هم بوديد تشکر
خواهش مي کنم : ) قابلي نداشت
مممم... باشه اين بار عفو مي فرمايم
❀نياز
:)
قشنگ بود...
*چه جالب شد شما ندانسته يه چيزي تو قسمت متن ما گفتيد كه فقط من و قاصدك مي دونيم :) خوب پس چون ما دونفريم راي ما دوبل هست :)
زيبا بود... نميدونستم قافيه باران هم هست... ممنون:)
از بلاي آسموني ميترسيدم:|چه جذبه اي دارم من و خودم خبر نداشتم:)
تشنه...
زيبا بود...مخصوصا اولش:)
ممنون خانم *پاتوق فرزانگان* .....سيد جان شما تاج سر ما هستين ما کل فکرمون براي شماس .........خانم *سمانه* شما جديد هستين ظاهرا انشاءالله کارهاي بعد......ممنون خانم *صداقت*......خوشحالم خانم *شاپرک* تشکر.....خواهش مي کنم *قافيه باران*معزز شما از بزرگان سرويس هستيد......بله بله شما سوپرمن اينجا هستيد *بلاي آسموني * گرامي.....تشکر خانم *تشنه* ...........*حضورپنهان *عزيز شما هم ظاهرا از اعضاي جديد
الورود هستيد شرمنده در کارهاي بعدي انشاءالله.....آقاي رهبر جناب مدير مولفه هاي لازم رو نداشتن : ) ) ) ) ) )
منم نبودم:(
خانم شيرازي باور بفرماييد تو فکرتون بودم ولي نام کاربريتون به متن نخورد : )
شما لطف دارين@};- /يعني اين واقعا خولندن هست:-o
خواهش //دومي رو متوجه نشدم !
خط اول فيد اين جمله هست لطفا درستش کنيد /مشغول خواندن کميل بودم
ممنون ........بعد از يک سال فقط شما فهميدين : )
ولي همون روز که خوندم متوجه شدم /ديدم فيدتون داغ ،بد ازش اشکال در بياريم@};-
تشکر ممنونم
ها هستم ... اشلونک؟
عالي بود....
ممنون کمال عزيزم @};-
ممنون شما همون مدير اتاق رستگاري نيستيد عايا ؟؟ دي:
بله شما
پس ايشون چرا نيستن !!!!
ايکون از روي صندلي پاشدن و کف زدن .بسيار عالي حرف نداشت خيلي قشنگ بود.واقعا کارتون حساب شده وبا معني بود ولي متاسفانه جاي *ماه تمام من*خالي بود.اشکال نداره ديروزم گفتم من ديگه عادت کردم.در کل عالي بود.دستتون درد نکنه.
شما که بوديد x-(
تمام من سرشارازپروانگي بود،دوست داشتم به رهگذرها دل ببندم
ديديد؟؟
تمام من که کسي ديگس!من نيستم.يه وب هست به نام تمام من!؟ :(
نه من منظورم شما بوديد ....
*ميثم*
واي واي واي... تف تو ريا:)
آره داشتي : ) حالا خيلي رعايت کردم : ) )
و شما شايد کاراکتر قهرمان اين داستان بوديد علي آقا ... : )
ايمان
خيلي جالب بود ..ممنون:)
ممنون اسمتون بود فک کنم : ) )
ايمان
بله بود اگر نبود که لايک نمي زدم!:دي
گفتم خيلي گرم تشکر کردي : ) ) /// ممنون خانم ايموليت ارجمند
جالبه و زيبا و يه چيزي اونورتر :D
ممنونم ... آقا از ياد رفتي ديگه شرمنده .. عوضش اهواز بود ... آتيه سازش دي:
:) :) :)
شبر
خوشحالم که با اسم بنده نميشه از اين شوخيا کرد :)
*ماه* همانند *الهه* سکوت،*درانتظارآفتاب* بودتاطلوع کند: )
اين كلمه هاي بالا همشون يادآور خاطرات خوشي براي من بود... مرسي:-)
و همه و همه ي اينها براي اين بود که*پيــــــــــــــــــــام رهايي* را برسانند....ضميمه ي متن شود...!B-)
جناب پيام رهائي با همين فونت و کش هم ضميمه شه؟!:دي
جناب *شبر* ولي با خودتون که ميشه اون مهمتره : ) ) ... خواهش خانم *محمدي* ............. شما فعلا آش خوريد * پيام رهايي*: ) )
جناب عليرضا...از کجا معلوم...عمو....=)
*رهگذرم، دل نبند...*
عمو جان اعيان هست : ) ... خب دل نبند : ) )
نميتونه عيان باشه....حتمن پروفايلمو ديدي....:)
نه عاموو کلهم ما ريز بين هستيم دليلشم اينه که با ذره بين زياد گشتيم : )
:-/
عموجان يه بارکي بگو نمينويسم خلاص...حالا دست به دامن ذره بين و گنده بين و....نشو....ما قبولت داريم عمو....:) @};-
قبوليت مستدام باد : ) ... شرمنده جناب همشهري ... در خاطرم نبود شما رو ... : )
استدامه ش را نميشه تضمين کرد....!
تاييد کنيد عمو جان : ) ... هر که در اين درگه مقرب تر است ... جام بلا بيشترش مي دهند
پس من کوشم؟!!:)
شبر
عجب :)
همکار گرامي مجنون هست که دي:
نيست!! حماسه ي مجنون و بيد مجنون و مجنون ديوونه بود
اون موقع که من اين فيد رو نگارش کردم گويا شما در غيبت بوديد : ) انشاءالله در قيد دبيران هستيد : )
نفس
منم نيسم :(
شما؟ دي:
کوثر...
کسي فهميد بالاخره چي شد؟!:)
نه شما فهميديد ؟؟
بله بله : )
نه...من حاضر بودم:|...و بالاخره *مجنون الحسين(ع)* مياد:دي
شما که اصلا کلهم صاحب فيد هستيد دي:
اووووووووووووووووووووووووووو*مشهدي خان* چچي گني ؟
واي چرا اسم دکتر رو يادم رف :(
*ما جزو گمنامانيم . ياد و خاطره مان گرامي باد .:) *
يادش بخير اون موقع که حضور پنهان بودم...گفتم اسم من نيست
بلي .. بلي
*بيکاريه ديگه:)
Elahe
:( «تغيير مطلوب»ي هم به چشم نميخورد ، در هيچ فيدي. (اسم وبلاگم. قبلاً هم اسم پارسي يارم بود)
خاطرس .. اين فيد رو خيلي زياد دوست دارم ... خيلي // خانم الهه يعني چي نگرفتم ؟
Elahe
چرا هر کامنتي ميذارم، ميگيد يعني چي؟ :) / ميگم توي هيچ فيدي اسم من نيست. اسم «Elahe» يا اسم سابقم «تغيير مطلوب»
خب فعال نبوديد حتما ... زديد همه خاطرات ما رو هم که اخيرا حذف کرديد :| واقعا که
*بله ،ياد همه ي دوستاني که اينجا ازشون نامبرده شده بخير
Elahe
حذف پارسي يار،تقصير من نيست! ميگن کلاً بهمن ماهيا «غ ق پيش بيني» اند. / خاطرات شما در فيداي من نبودا :| عذاب وجدان کاذب ايجاد ميکنيد:|
يادشون بخير
مطمئنيد ؟؟ يعني هيچ نظري نذاشته بودم ؟؟
Elahe
يادم نيست (الکي)
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top