پيام
+
شعري از دکتر امير منصور معزي
*کشاکش*
چونان کشاکشي افتاده در دل و دينم
کتابِ تمناي يار را ، بسته مي بينم
به راز و نياز دري به سوي تو کردم باز
وليک خاطر معشوق را،ربوده آن کينم
ببين که طرفه ي عيني چو غافل افتادم
زخانقاه برون شد و رفت ، يارِ ديرينم
به زَعم روزگار عجيبم نَبُد که دل بِبُري
طريق سرکشي افتاده چرخ را،گمان بينم
الا به جان نگاهت نباشدم اثري
حجاب فکن زِنقابت، ببين نمي بينم

نور الزهراء
92/9/15
||عليرضا خان||
د لا اگر چه که منصور در خرابات است...
ولي زِ شوق وصال تو ، از پاي ننشينم...
به ياد رندي و مستي ، به ياد بوي مه ات...
بريز باده و دستم بشوي از آيينم...
||عليرضا خان||
.
*قاصدك*
واي چ نور پردازي بيستي!
||عليرضا خان||
خانم عکاس اينکه گفتيد يعني چي ؟ :دي
*پوريا*
چطور شد حالشون ؟؟
||عليرضا خان||
نه پوريا جان خبري نيست ...
خانه ي خانواده
منتظر شنيدن خبر سلامتي ايشان هستيم و براي سلامتي ايشان دعا مي كنيم
بلاي آسموني😁
انشالله که هرچه زودتر حالشون خوب بشه و برگردن
||عليرضا خان||
ممنون جناب يزدي ..... انشاالله
باربد
نگران ايشون هستم استاد
بامز
حالا مگه خارج رفتن؟
||عليرضا خان||
دکتر بيمار هستند
سدرة المنتهي
اللهم اشف كل مريض ... واقعا ناراحت شدم :(
||عليرضا خان||
بله واقعا ناراحتي داره دعا کنند دوستان
165806-رنگين كمان
مشکلشون جديه ؟
||عليرضا خان||
سلام ايشون سلامت هستند الان الحمدلله