پيام
+
[تلگرام]
تو مطلع شعري من بيت آخِرم
لبخند ميزني باور نميکني
تو ميهماني و من يک مسافِرم
حرفي نميزني باور نميکني
يک عمر مومني صد دل کافِرم
اخمي ميکني باور نميکني
يک ماه سرديُ، يک فصل گرمترم
فکري نميکني باور نميکني
يک جان عذابمو ني عقل در سرم
پلکي نميزني باور نميکني
غمبار اشکمُ سرمست خنده اي
جيغي نمي کشي باور نميکني
يک شب ميروي صبح ش جنازه ام
باور نميکنم باور ميکني
پاييز98 #آببر
2-شکوفه ها
103/6/17
همابانو
خدا نکنه
||عليرضا خان||
سلام ممنون/ مادر هماي عزيز يک شاعر و يا يک نويسنده در ذهنش بايد مخاطب هاي گوناگوني داشته باشه / جناب تبريزي قطعا به ناموزون بودن شعر آگاهم و فقط از روي دوست داشتن و فاصله نيفتادن با شعر و فرهنگ اين چند سطر رو روي کاغذ آوردم قطعا اين فيد در مقابل اشعار وزين هم بلاگي هاي جان بسيار ارزش کمتري دارد
همابانو
{a h=djalireza}||عليرضا خان||{/a} درود آقاي عباسي...درسته و اميدوارم هميشه سالم و سلامت و سعادتمند باشيد
||عليرضا خان||
{a h=banoyedashteroya}هما بانو{/a} سپاسمندم
انديشه نگار
خيلي هم عالي
||عليرضا خان||
{a h=yajaavad}انديشه نگار{/a} درود بر شما
شبستان نور
زيباست... چه کش و قوسي:)
||عليرضا خان||
{a h=golvaje77}شبستان نور{/a} لطف داريد به برادر کوچکتان بانو شبستان