پيام
+
[تلگرام]
هوالمحبوب
يادداشت هاي روزانه
خيلي خسته بودم ساعت 9 شب رسيدم خونه بدجوري گشنم شده بود تا اين ور و اون ور کردم ساعت 10 شده بود نشستم سر پاتيل سوپ، نان و پنيرم تنگش من معمولا همراه سوپ نون و پنير ميخورم و سماق ميپاشم روش
شروع کردم نمکدون رو چپه کردن روش که داخلش سماق بود و با ولع تمام چند قاشق تند به تند کردم تو حلقوم
پنير رو که لاي نون گذاشتم احساس گردم دارم منفجر ميشم چشمام سوزش گرفته بود لبهام وز وز ميکرد تعادلم رو از دست داده بودم دستام ميلرزيد
نمکدون رو برداشتم و چند تا ريختم رو کف دست چپم بو که کردم لعنتي فلفل بود ...
21.11.96
@khialha
کانال داستان کوتاه
هما بانو
97/2/13

در انتظار آفتاب
:) آب داغ ميخورديد
||عليرضا خان||
{a h=maysan}در انتظار آفتاب{/a} يکم واستادم خوب شد .. آب داغو نميدونستم
* راوندي *
چه هيجان انگيز ...
در انتظار آفتاب
{a h=djalireza}||عليرضا خان||{/a} صاحبه سادات کجا بود:)
رايحه ي انتظار
:D وايييييييييييييي يعني اگه من جاي شما بودم فکر کنم زبونم لال بايد حلوامو ميخوردين خخخخخ
||عليرضا خان||
{a h=ravandi} راوندي {/a} مرسي استاد
||عليرضا خان||
{a h=maysan}در انتظار آفتاب{/a} هيچي پيش باران جغله
||عليرضا خان||
{a h=rayeheentezar96}رايحه ي انتظار.مطهره{/a} خدا نکنه ... حس بديه
رايحه ي انتظار
{a h=djalireza}||عليرضا خان||{/a} من به اندازه يه سر سوزن بخوام فلفل بخورم ميرم فضااااا حالا اگه جاي شما بودم فکر کنم آسمون هفتمم رد ميکردم خخخخخخ
||عليرضا خان||
{a h=rayeheentezar96}رايحه ي انتظار.مطهره{/a} رد کردن آسمون که حس خوبيه تجربه کنيد
رايحه ي انتظار
{a h=djalireza}|عليرضا خان|{/a} يه بار خونوادگي رفته بوديم خوزستان بعد براي شب غذا نداشتيم رفتيم به اندازه تعداد خانواده فلافل گرفتيم بابام به فروشنده گفت براي من فلفل اضافه بزن... خلاصه ما رفتيم محل اسکانمون تا شام بخوريم سفره رو انداختيم همه شروع به خوردن کرديم من گاز اول رو که زدم داشتم منفجر ميشدم....
رايحه ي انتظار
{a h=djalireza}|عليرضا خان|{/a} به بقيه نگاه کردم ديدم همه سرخن بجز بابام بهش ميگم نسوختي ميگه نه اتفاقا فکر کنم فلفلش کمه.... يعني با بچه هاي خونواده درحال دو فلافلمونو خورديم و تا چند دقيقه فقط داشتيم خودمونو باد ميزديم..... خداييش فلافلاي خوزستان خيلي تنده....
||عليرضا خان||
آره من اهواز زندگي کردم ... خيلي تنده غذاهاشون ... جنوبيا اکثرا اينطورن .. دقيقا بر عکس زنجانيا
رايحه ي انتظار
{a h=djalireza}|عليرضا خان|{/a}زنجانيارو نميدونم ولي از جنوبيا رو کااااااااملا فهميييدم:D
||عليرضا خان||
{a h=rayeheentezar96}رايحه ي انتظار.مطهره{/a} نام کاربري قبلي هم داشتين شما ؟؟
رايحه ي انتظار
{a h=djalireza}|عليرضا خان|{/a} هم فقط رايحه ي انتظار بودم که جديدا يه مطهره هم اضافه کردم:)
*مرگ بر آمريکا*
خيلي قشنگ
||عليرضا خان||
{a h=rayeheentezar96}رايحه ي انتظار.مطهره{/a} آهان خيلي خوبه اينجا فعالين
||عليرضا خان||
{a h=eshgekhas}رهگذر تنها...{/a} ممنونم
رايحه ي انتظار
{a h=djalireza}||عليرضا خان||{/a} ممنونم:)
در انتظار آفتاب
{a h=djalireza}||عليرضا خان||{/a} شمام ياد بگيرين فعالتر باشين
||عليرضا خان||
{a h=maysan}در انتظار آفتاب{/a} ديگه از اينم فعالتر ميشه مگه
*ترخون بانو*
{a h=djalireza}||عليرضا خان||{/a}خوش برگشتين جناب خان
||عليرضا خان||
{a h=setarehab} ترخون بانو {/a} ما که هميشه هستيم ترخون بانو .. بخاطر گرفتاري هاي کاري شايد کمتر بتونم سر بزنم
*ترخون بانو*
{a h=djalireza}||عليرضا خان||{/a} خوب من کمتر ديدمتون ان شالله بيشتر اينجاسربزنيد لابلاي گرفتارياتون
||عليرضا خان||
{a h=setarehab} ترخون بانو {/a} چشم
*ترخون بانو*
{a h=djalireza}||عليرضا خان||{/a} بي بلا