پيام

||عليرضا خان||
95/11/24

+ [تلگرام] تو ماشين نشستم گفتم ببخشيد عزيز ،ميشه ضبط و خاموش کني؟؟؟؟ .گفت حاجي بخدا مجازه چيز بدي هم نميخونه..... گفتم ميدونم .....ولي عزادارم! گفت :شرمنده و ضبط و خاموش کرد.... گفت تسليت ميگم اقوام نزديک؟؟؟؟ گفتم بله.#مادرم از دنيا رفته.... گفت واقعا متاسفم.داغ #مادر خيلي بده.... .منم تو بيست و پنج سالگي مادرم مريض بود و زجر ميکشيد .بنده ي خدا راحت شد. . بعد پرسيد مادر شما هم مريض بودن؟ گفتم نه.مجروح بود.... پرسيد يعني چي؟؟؟ گفتم يه عده اراذل و اوباش ريختن سرش و تا ميخورد کتکش زدن. گفت جدأ؟شما هيچکاري نکردي؟ گفتم ما نبوديم وگرنه ميدونستم چيکار کنيم..... گفت خدا لعنتشون کنه يعني اينقد #ضربات_شديد بود؟؟؟ گفتم آره.مادرم #سه ماه بستري شد و بعد از دنيا رفت.... گفت حاجي ببخشيدا عجب آدماي بي ناموسي بودن!من خودم هر غلطي ميکنم ؛گاهي عرق هم ميخورم . ولي پاي #ناموس که وسط باشه رگ غيرتم نميزاره دست از پا خطا کنم .... بغضم گرفت ...تو دلم گفتم کاش چندتا جوون عرق خور مثل تو بودن مدينه..... نميذاشتن به #ناموس_علي جسارت بشه......سکوتم و که ديد گفت ظاهرأ ناراحتت کردم.... گفتم نه خواهش ميکنم ...واقعا داغ مادر بده! مخصوصا اگه #جوون باشه... گفت اخي جوون بودن؟ گفتم اره #فقط_هجده_ساله بود... پرسيد گرفتي ما رو حاجي؟؟؟؟؟شما که خودت بيشتر از هيجده سالته چطور مادرتون.... حرفش و قطع کردم و گفتم مادر شما هست...اين هجده ساله #مـــادر همه ي ما شيعه ها،#حضرت_زهراست..... مکث کرد و با تعجب نگام کرد و بعد خيره شد به جاده.... گفت آها ببخشيد تازه متوجه شدم..... نميدونستم اينجور احساس نزديک بودن بين آدما به حضرت فاطمه هم وجود داره...راستي حاجي يه سي دي مداحي هم دارم البته برا محرمه ولي خب اگه دوس دارين بذارم.... جواب ندادم..داشبورد و وا کرد و يه سي دي گذاشت تو ضبط .نواي آشنايي بود. #ياحسين_غريب_مادر من بودم و راننده و صداي بلند سيد جواد ذاکر و نگاه خيسم به اطراف.... . #صلي_الله_عليک_يا_فاطمة_الزهراء_سلام_الله_عليها . #فاطميه #يازهرا #حجاب #حيا #منتشر_کنيد @Clad_Girls

هما بانو 96/6/31