پيام
+
براي همه هر کاري که مي توانستند،انجام مي دادند. هر کس بلايي سرخودش يا خانواده اش مي آمد، فوري سراغ امام را مي گرفت. هر بار کسي در بيروت گم مي شد، زنگ مي زدند به امام موسي صدر. يادم هست يکبار که زنگ زدند، امام نبودند و شيخ محمد يعقوب تلفن را جواب داد. بعد که گوشي را گذاشت، خنده اي کرد و گفت: ((اگريک روزما گم شويم، چه کسي سراغمان را ميگيرد؟)) واين کمي قبل از سفرآخرشان به ليبي بود که شيخ محمد يعقوب
فاطمه ❤
95/2/7
||عليرضا خان||
هم همراه امام بودند و ديگر برنگشتند (ص 174)
||عليرضا خان||
*هفت روايت خصوصي از زندگي سيد موسي صدر*/حبيبه جعفريان/انتشارات سپيده باوران
عارفانه هاي يک دوست
حرفها گاه آموزند براي مخاطب وگاه تلخ است .مشعوق چون نقاب درنمي کشد//هرکس حکايت به تصورچرا کنند