• وبلاگ : ل ن گ هـــ ک ف ش !
  • يادداشت : سِحر برف (داستان کوتاه)
  • نظرات : 3 خصوصي ، 3 عمومي
  • پارسي يار : 20 علاقه ، 19 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + يه روز خوب مياد... 
    سلام... جليلي زنده موند آخرش؟ :-)
    من اگه جاي راوي قصه بودم و توي برف گير مي افتادم همون لحظه ي اول از ترس مي مردم :-))
    قشنگ بود...
    پاسخ

    سلام بله با تراکتور اومده بودن ... ممنون از اينکه خوندين
    کاربر گرامي، سلام
    در تاريخ شنبه 98 آذر 23 نوشته شما با عنوان سِحر برف (داستان کوتاه) برگزيده شده و در جايگاه تيتر يک در مجله پارسي نامه قرار گرفته است. دبير تحريريه ي اين انتخاب و دبير سرويس آن در انتظارِ آفتاب بوده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
    پاسخ

    سلام ممنونم بنظر تيتر 1 مناسب نيست
    سلام جناب علي رضا خان
    خيلي خوب نوشتيد ... و واقعا طولانيه خسته نباشيد...
    کاش راننده رو دفن ميکرويد لاي برفا تو پناه گاه :)
    دلم يکم خنک ميشد
    پاسخ

    سلام .. ممنون از تشريف فرماييتون و اينکه وقت صرف کرديد و خونديد داستان رو .. :)