وبلاگ :
ل ن گ هـــ ک ف ش !
يادداشت :
آس و پاس ( داستان کوتاه )
نظرات :
4
خصوصي ،
4
عمومي
پارسي يار
: 10 علاقه ، 3 نظر
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
محمدي
توصيفاتتون ساده و زيباست...
آخرش چي ميشه خونوادش چه واکنشي نشون ميدن:)
پاسخ
هيچي ديگه آخرش رو نويسنده محترم باز ميذاره خودتون قضاوت کنيد ممنون از اينکه تشريف آورديد
+
حنيفا
چقدر قشنگ و احساسي مي نويسيد...
موفق باشيد.
پاسخ
سلام و عرض ادب ممنون از تشريف فرماييتون و نظر مثبت و سازندتون
+
ماه و مـهــــر * فاطمه*
سلام
زير عنوان وبلاگتون جملات خوبي نوشتيد
اين که DJ نمي ذاشتيد يعني نسبت به گذشتتون عوض شديد
يا علي....در پناه حق
پاسخ
سلام ممنون از اينکه خونديد .. خب يسري کارهاي گذشته رو نمي شه ديليت کردم ممنون و سپاس گذارم که کامنت گذاشتيد ... اواتارتون هم خيلي عالي شده
+
مهسا خانوم
سلام
چقدر خوب که دوباره داستان کوتاه مينويسيداوايلش رو دوست داشتم
تصوير سازيش عالي بود...
"سيگار شکسته اي که گوشهء پاکت سفيد آبي وينستون بود را با انگشت اشاره اش بيرون آورد و با فندک ايتاليايي که يک ماهي بود از دستفروشي خريده بود را روشن کرد. امتداد دود سيگارهايش را مي گرفت و تا محو شدن آنها در زير نور تيرچراغ برق را دنبال مي کرد.
"
پاسخ
سلام ... ممنون از نظر صادقانه تون ... متشکر